خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام

وفات حضرت معصومه (س)

رحمان نوازنی : خاک قم عطر گل یاس گرفت

آنقدر رفت که در ثانیه ها هم گم شدبعد آنسوی زمان پنجره ای در قم شد و همین زائره سبز زیارتگاهشدر پرواز به سمت حرم هشتم شد گوشه چادر او روی سر قم افتادکآفتاب آمد و تاریکی شیطان گم شد خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاهقم مدینه شد و او فاطمه دوم شد یازده  کعبه به همسایگی اش آمده اندیازده  مرتبه اینجا حرم مردم شد جمع بودند در اینجا همگی تا اینکهجمکران آمد و همسایه این خانم شد …

توضیحات بیشتر »

سیدحمیدرضا برقعی :درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شود امابه خدا گریه‌های من گاهی دست من نیست مهربان بانو گم شده خاطرات کودکی‌ام گریه گریه در ازدحام حرمباز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو باز هم مثل کودکی هر سو می‌دوم در رواق تو در تودفترم دشت و واژه‌ها آهو…گفتم آهو و ناگهان بانو… شاعری در قطار …

توضیحات بیشتر »

تو دختِ موسیِ کاظم تمام فاطمه‌ای

سلام خواهر قرآن، سلام دختر دینسلام مادر عصمت، سلاله یاسین   سلام دختر طاها و نور و طور سلامسلام ای گهرِ هفت بحـر نور، سلام   تو وارث شرف و احتـرام فـاطمه‌ایتو دختِ موسیِ کاظم تمام فاطمه‌ای   عجیب نیست که بابا به تو سلام کندو یـا امـام رضـا در بـرت قیـام کند   تو پـاره‌ای ز تـن پاک احمدی، بانوتـو مــادرِ قــمِ آل محمّـدی، بـانو   حریـم تـو حـرمِ یازده امام هُداستمزار گمشده فاطمه در آن پیداست   تو …

توضیحات بیشتر »

سید حمید رضا برقعی : عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید

و به همراه همان ابر که باران آوردمهربانی خدا در زد و مهمان آوردباز یک نامه ی بی واژه به کنعان آوردبوی پیراهنی از سوی خراسان آورد به سر شعر هوای غزلی زیبا زددختر حضرت موسی به دل دریا زد چادرش دست نوازش به سر دشت کشیدباز هم دفتر شعر من و باران شدیدچه بگویم که بیابان به بیابان چه کشیدمن به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید باور این سفر از درک من و ما دور استشاعرانه غزلی راهی بیت النور است آمد …

توضیحات بیشتر »

محمدقاسمی :”این بارگاه قدس که از عرش برتر است”

“این بارگاه قدس که از عرش برتر است”“آرامگاه دختر موسی بن جعفر است” جانم فدای گنبدِ زردش که سالهاستخورشید از تشعشع نورش ، منّور است بر شانه های گرم حرم تکیه کرده مستاین دو مناره که به بلندای محشر است در چشم ما ، زُمّرد و دُرّ و عقیق و لعلگرچه رواقها همه از سنگ مَرمَر است جایی که شهر قــم ، حرم آل فاطمه ستتولیّتش به عهده ی او تا به محشر است عطر مَزار گُـم شده را پخـــش …

توضیحات بیشتر »

شعری از هادی جانفدا در سوگ حضرت معصومه(س)

جایی که کوه خضر به زحمت بایستدشاعر چگونه پیش تو راحت بایستد نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده استقلبم از اشتیاق زیارت بایستد بانو سلام کاش زمان با همین سلامدر آستانه در ساعت بایستد و گردش نگاه تو در بین زائرانروی من-این فتاده به لکنت- بایستد تا فارغ از تمام جهان روح خسته‌امدر محضر شما دو سه رکعت بایستد بانو اجازه هست که بار گناه مندر کنج صحن این شب خلوت بایستد؟ در این حرم هزار هزار آیه عذابهم وزن …

توضیحات بیشتر »

تقدیم به حضرت معصومه(س)

و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی دوباره آینه‌ای در برابرش باشی   نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی میان راه پرستوی پرپرش باشی   مدینه شهر غریبی برای فاطمه هاست نخواست گم شده‌ای مثل مادرش باشی   خدا تو را به دل بی قرار ما بخشید و خواست جلوه‌ای از حوض کوثرش باشی   به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را چو دید آمده‌ای سایه‌ی سرش باشی   اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد …

توضیحات بیشتر »