جوانترین عضو کاروان قرآنی اعزامی به سرزمین وحی، فؤاد مشعلی بود، یکی از اعضای گروه تواشیح باقرالعلوم(ع) آبادان که دو سال قبل، رتبه اول مسابقات ابتهال و مدیحهسرایی کشور را بهدست آوردند و بهدنبال آن و البته با یک سال تأخیر بهعنوان گروه تواشیح کاروان قاریان اعزامی به حج، برای این مأموریت قرآنی انتخاب شدند.
تولد در اصفهان بزرگ شدن در آبادان
فؤاد مشعلی که ۱۶ مهرماه امسال و درست دو هفته بعد از فاجعه منا ۲۵ سالگی خود را پشت سر گذاشت، در اصفهان به دنیا آمد تا چهارسالگی در این شهر بود و در ادامه به آبادان آمد تا به نوعی بزرگ شده آبادان باشد. تنها یک خواهر دارد و تحصیلات خود را در مقطع دیپلم کامپیوتر به پایان برده بود.
پدر فؤاد مشعلی، در مورد فرزندش میگوید: «از مقطع دبستان گرایش به قرآن کریم و تواشیح پیدا کرد و با دستههای عزاداری همراه میشد در محرم هم با بچههای مسجد امام محمدباقر(ع) هیئت را اداره میکردند. در مدرسه نیز صبحها قرآن میخواند و در دوره راهنمایی عضو فعال بسیج مدرسه بود».
فؤاد نصاب پرده بوده است، اما بهدلیل کسادی بازار عملاً سفارشی نداشته است و برخی وقتها کارهای نقاشی ساختمان نیز انجام میداده است. غیر از این پرداختن به گروه تواشیح بیشترین وقت او را پر میکرد.
همه افرادی که با فؤاد مشعلی حشر و نشری داشتهاند؛ اخلاق بسیار خوب و آرامش ظاهری وی را مهمترین ویژگی این مهاجر الیالله میدانند. احترام به بزرگترها ویژگی دیگری بود که بسیاری از دوستان و اقوام دور و نزدیک به آن اذعان دارند.
شروع فعالیتهای قرآنی از ۱۳ سالگی
پدر فؤاد مشعلی در این زمینه میگوید: «این ۲۵ سال که از سن پسرم سپری شد جز خوبی چیزی ندیدم و این خوب بودن را نتیجه حضور در عرصه قرآن میدانم. فؤاد از ۱۳ سالگی وارد فعالیتهای قرآنی شد و همراه داییاش که قاری قرآن است، به مجالس قرآنی میرفت، البته مادرش هم با وی کار میکرد تا اینکه کم کم راه افتاد، به طوری قرآن و زمزمههای دینی ملکه ذهن این پسر شده بود که در خانه هم که مینشست و در مواقع کار و بیکاری قرآن زمزمه میکرد».
نذری که بدون حضور فؤاد ادا میشود
فؤاد مشعلی، چند سالی بود که نذر کرده بود تا در اربعین حسینی در خیل عزاداران امام حسین(ع) و در سرزمین کربلا حضور داشته باشد، اما تقدیر برای وی این گونه رقم زد تا اربعین سال ۹۴ جسماً فرصت حضور در کربلا را نداشته باشد اما قطعاً فؤاد آنجاست.
پدرش در مورد ادای نذر حضور در عزاداری اربعین حسینی در کربلا میگوید: «امسال این نذر را ادا خواهیم کرد، اگر ما این کار را نکنیم، پرچم فواد بر زمین خواهد ماند و تا زمانی که زنده هستم اجازه پایین ماندن پرچم این نذر را نخواهم داشت، مطمئناً هر سال ادا خواهیم کرد».
مادر فؤاد مشعلی در مورد زمانی که گروه تواشیح باقرالعلوم(ع) رتبه اول کشوری را به دست آورد نیز میگوید: «قبل از شروع مسابقات، تمرینات بسیار سخت و فشردهای داشتند، اعضای گروه به مدت چهارماه فشرده تا ساعت یک بامداد، تمرین میکردند به حدی این تمرینات فشرده بود که کسب رتبهای غیر از اول شدن انتظار نمیرفت، لحظهای که بهعنوان گروه اول معرفی شدند، هیچگاه فراموش نمیکنم، صحنه بسیار عیجبی بود که دیدنش برای همه ما زیبا بود».
دغدغههای یک مهاجرالی الله
اما فؤاد مشعلی غیر از دغدغههایی که در مورد آینده گروه تواشیح داشت، دغدغههایی هم در زندگی داشت که اولین آنها پیدا کردن کسب و کار بود و بعد هم ازدواج که این دو برای فواد همچون زنجیری به هم متصل بودند.
«یکی دو روز قبل از اعزام، لباس احرام را پوشید، یک لحظه به من نگاه کرد و گفت؛ انگار الان کفن پوشیدهام، داشتم نگاه میکردم و در حال قالب تهی کردن بودم، بهش گفتم پیش من حاجی هستی، قبل از رفتن بهش میگفتم حاجی، خدا را شکر کردم که پسرم را با این لباس دیدم، لحظهشماری برای رفتن میکرد»، اینها را پدر فؤاد مشعلی در مورد روزهای قبل از اعزام به سفر حج و حال و هوای فرزندش در آن روزها میگوید و در ادامه در مورد رابطهاش با سایر اعضای گروه نیز میافزاید: «با سعیدیزاده، با توجه به اینکه از یک طایفه هستیم، بسیار گرم بود و همیشه سعیدیزاده، فؤاد را مانند فرزند خودش میدانست».
آخرین تماس
مادر فؤاد مشعلی نیز در مورد آخرین ارتباطاتش با فواد در مکه میگوید: «بامداد چهارشنبه یک روز قبل از حادثه بود که تلفنی با هم حرف زدیم، گفت قصد رفتن برای انجام دادن مناسک را دارد و تلفن همراه با خودش نمیبرد، از ما خواست که نگران نباشیم، از آن روز دیگر صدای فؤاد را نشنیدهایم و البته توکل به خدا دارم که یکبار دیگر صدای فؤاد را بشنوم، الان هم با عکسش صحبت میکنم. ناراضی نیستم؛ چرا که خدا خودش داده است و خودش هم روزی خواهد برد».