شهداي و ايثارگران مهديشهر

 سه شهید مهدیشهری که با هم پیمان بستند هر کدام که شهید شدند دو نفر دیگر را شفاعت کنند اما هر سه شهید شدند،،،

  بسم الله الرحمن الرحیم تربیت شدگان در دامن مسجد شعارشان اینست یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیمه. ولی چه کنم این وابسته به تعلقات دنیایی بی‌خبر از حب الهی و مقام روحانی بلکه فرو رفته در پرده معاصی کی تواند به مقام حسین و تحقق این شعار برآیم مگر حیاتم را سرگرم ترکیب الفاظ آن نموده و خود را چون ریاکاران در دریای خروشان معصومان بسیجی انداخته که شاید جلوه‌ای از نور …

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواه بل احیاء عند ربهم یرزقون در ۲۸ فروردین ۴۲ در تهران به دنیا آمد .تحصیلات ابتدائی را با موفقیت پشت سرگذاشت در دوران راهنمائی بود که امواج خروشان انقلاب سر بلند کرد. او نیز مانند تمام مردم در راهپیمائی ها و در اعتصابات مدارس فعالانه شرکت جست . با آغاز جنگ تحمیلی با همه توان به یاری رزمندگان اسلام شتافت و در اولین سال جنگ در تعطیلات نوروزی به جبهه اعزام شد. …

  یکبار در میدان امام خمینی ره مهدی شهر به مصطفی رسیدم ؛ بدون مقدمه گفت : خوب مرا ببین ! گفتم : خوب تو را دیدم ! مثل اینکه متوجه منظورش نشده بودم گفت : آخرین باری است که مرا می بینی ! به شوخی گفتم : برو ان شاء الله شهید می شوی ! یک لحظه به خودم گفتم که نکند حرف او راست باشد و به این مقام برسد و شهید گردد لذا پریدم و در یک …

  انقلاب ما را زمینه ساز حکومت حضرت مهدی (عج) و دوران دفاع مقدس را یک برهه ای از تاریخ انقلاب می دانست ؛ چند بار از او پرسیدیم: تا کی باید جبهه بمانی؟ انگار برای ماندن خود در جبهه انتهایی قائل نبود ، جوابم داد: تا انقلاب مهدی !؟ و باز در یکی از نامه هایش به خانواده ؛ بعد از اینکه به همه سلام رساند، نوشت : ان شاء الله یکی از یاران امام زمان (عج) می شوم. …

  خبر آمد که تعدادی از رزمندگان مهدی شهری در عملیات والفجر ۳ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند … شهید علی طاهرکرد  بخاطر مهارت در جوشکاری برای شهدای این عملیات ۲ حجله ساخت . زمانی که در حال ساختن حجله ها بود یکی از دوستانش از او می پرسد برای چی این حجله ها را درست می کنی ؟ و او در جواب گفته بود  برای شهدا این کار را انجام می دهم ؛ از کجا معلوم که شاید …

احترام به پدر و مادر از خصلت های این شهید بود در عملیات والفجر ۸ موج خمپاره گرفته بود و گهگاهی این موج باعث می شد که حرف ها و کارهایی بکند که خلاف کار یک انسان عاقل است لذا در موقعیتی به من گفت با من صحبتی نکنید تا نکند من حرف زشتی و یا… به شماها بزنم و بی احترامی به شما بشود و بعدا پیش خدا شرمنده باشم . به پدرش هم احترام خاصی داشت یکبار قرار …

                      وقتی قصد حضور در جبهه را می کرد از محل کار خود ( کمیته انقلاب اسلامی ) مرخصی می گرفت و از طریق بسیج مردمی اقدام به ثبت نام و حضور در جبهه ها می نمود لذا کسی از اهل خانه متوجه حضور در جبهه نمی شد زیرا فکر می کردند ایشان در ماموریت کمیته هستند بجز دفعه آخر که موضوع رفتن خود به جبهه را با خانواده در …