دامپروری به شیوه عشایری در فلات ایران بین ایلات و عشایر به طور اعم و در بین ایل سنگسری (استان سمنان) به طور اخص ریشه در تاریخ چند صد ساله یا هزاران ساله دارد که به علت موقعیت جغرافیایی فلات ایران و گسترش یخبندان در شمال ایران با توجه به فرهنگ بومی در اعصار گذشته به شکل عشایری و ایلی نهادینه شده و به صورت واحد اجتماعی خود گردان عمل نموده و همواره در حیات سیاسی این مرز و بوم تاثیر گذار بودهاند و با توجه به نحوه تولید سنتی به همراه تغییرات آب و هوایی در فصول سال تغییر مکان کرده که این حرکت و جا به جایی را کوچ نامیده اند.
تولیدات عمده عشایر سنگسر که از محل فروش آنها هزینههای تولیدات دامی را تامین میکنند، عمدتا فروش گوشت و آلایش دامی می باشد که این تولیدات همواره دست خوش نوسانات بازار بوده که کنترلی توسط سازمانهای ذیربط به نفع مصرف کننده و تولید کننده صورت نمی گیرد و دست دلالان و واسطه ها و سودجویان را باز گذاشته و به غارت عشایر می پردازند.
نمونه مورد استناد آن واردات بی رویه گوشت درست در موقع برداشت محصول این عشایر و دامپروران زحمت کش است که مجوز آن را به سهولت از سوی مسئولان دریافت میکنند و سردخانه های خود را از گوشتهای وارداتی انباشته کرده و قیمتهای بازار را کنترل و در زمان برداشت محصول دامی عشایر به حداقل ممکن رسانیده و پس از فروش محصولات گوشتی عشایر و خروج آنها از بازار با ایجاد کمبود مصنوعی،شروع به عرضه نموده و با قیمت بالا محصول وارداتی نامرغوب خود را به فروش میرسانند، کما اینکه گوشت یخی کشورهای تولید کننده گوشت وارداتی را همواره بیش و کم در بازار می بینیم و آنها هستند که بازار را به نفع خود کنترل میکنند و تداوم این وضع بازار گوشت ایران را به یکی از بزرگترین جامعه مصرفی مواد پروتئینی که ما یحتاج خود را از خارج تامین میکنند، سوق داده و تولید کنندگان را به حاشیه رانده و یا به کلی نابود کرده است.
در گذشته به جای این واردات بی رویه ، تولید کنندگان عشایر در سطح کشور بازار داخلی را که بر اساس عرضه و تقاضا تنظیم میشد، در طول سال در اختیار داشتند و پرواربندی های متعدد ایجاد نموده که کسری مایحتاج جامعه را پس از فصل عرضه دامداران در فصول دیگر به تدریج تامین می کردند و کشور خودکفا بوده و احتیاجی به واردات گوشت و فراورده های دامی نداشته، ولی این امکانات که بر اساس نیاز بازار داخلی و بر اساس عرضه و تقاضا در طول سال برنامه ریزی میشد با واردات بی رویه محصولات دامی و کنترل بازار توسط واردکنندگان تولید به کلی از بین رفته و ضربه جبران ناپذیری به اقتصاد ملی در سطح کلان وارد شده است.
عشایر سنگسر به طور سنتی دام خود را عمدتا در اواخر تابستان و اوایل پاییز به بازار عرضه نموده و به سلف خرها فروخته یا اینکه برای فروش به میادین دام حاشیه شهرها عرضه می کنند و یا درنهایت به کشتارگاهها روانه می کنند و به خریداران عمده و بنکداران گوشت می فروشند. در این کشتارگاهها فقط وزن خالص گوشت لاشه گوسفند را با کسر ۲۰ درصد قیمت بازار غیر متعارف و کنترل شده از دامدار می خرند و از آلایش گوسفند شامل کله و پاچه و پوست و اندرون آن جگر و قلوه و دل و روده و غیره نصیبی به دامدار نمی رسد.
طبق برآورد قیمت آلایش به میزان یک سوم ارزش دام است که یکسره به جیب دلالان و واسطه ها در کشتارگاهها واریز می شود و از آن بهره ای عاید تولید کنندگان و دامدار زحمتکش که یک سال دام را نگهداری کرده نمیرسد؟! که این مسئله تولید کنندگان را همواره رنج میدهد و حق الزحمه یک سال دامدار یک جا به جیب واسطه سرازیر می شود و بنا به گفته طنزآمیز بین عشایر در این کشتارگاهها که غالبا خصوصی است دامپرور را می کشند، نه دام آنها را که در این روند غلط و ناعادلانه کشتارگاههای سنتی بخش خصوصی ، غارت تولید کننده نهادینه شده است و باید تجدید نظر شود.
باید با ایجاد ساز و کارهای جدید که توسط تعاونیهای عشایری در مرکز استانها و شهرستانها ایجاد شده و با حمایت دولت کشتارگاههای مدرن در حاشیه شهرها ایجاد و آلایش دامی را به صاحبان اصلی آن همانا تولید کنندگان و عشایر برگردانیده و توسط دولت حمایت شده و به سود تولید کننده و مصرف کننده نهادینه شود.
یکی از مشکلات پیش روی تولیدات مواد پروتئینی عشایر در ایران عرضه ناقص یا عدم تکمیل فرایند تولید دام گوشتی است و این مسئله در بین عشایر به علت تغییر فصل و مشکلات مالی و نارسایی برنامه ریزی تولید در سطح کلان همواره مشهود بوده و خسرانی را متوجه تولید و عشایر نموده و به تبع آن تولید داخلی مواد پروتئینی را مورد هدف قرار میدهد و تولیدات کشاورزی نیز ضربه خورده و حالت رکود به خود می گیرد و برنامه ریزان اقتصادی باید برای آن چاره ای بیندیشند.
*برهها تنها با ۱۰ درصد وزن خود به کشتارگاهها فرستاده میشود
دام داشتی (پروار) عشایر همواره در پایان بهمن ماه شروع به زایش می کند و پس از ۶ ماه بره خود را که حداکثر ۱۲ تا ۱۵ کیلو گوشت میدهد روانه کشتارگاهها می کند در صورتیکه این دام تا دو برابر این وزن خود ظرفیت تولید گوشت را دارد و حداقل۹۰ درصد این دام به ظرفیت تولید نهایی نمی رسند.
در گذشته نه چندان دور اغلب دامداران عمده و یا سلف خرها و چوبداران در فصل فروش بره ۶ ماهه اقدام به خرید آنها نموده و در حاشیه روستاها در فصل پاییز آنها را بوسیله خوراک دستی مانند جو و یونجه و علوفه دیگر پروار می کردند و عمر دام را تا یک سال به وزن مناسب رسانیده و روانه کشتارگاه کرده و ارزش افزوده قابل ملاحظه تا ۲ برابر وزن ایجاد می نمودند که امروزه با از دست دادن بازار داخلی و واردات بی رویه گوشت این روند از بین رفته است و سود آن به جیب تولید کنندگان خارجی و واردکنندگان سودجوی غیر مرتبط به امور دام داخلی می رود و گوشت نامرغوب یخ زده تحویل مصرف کنندگان شده و به هیچ وجه به نفع مصرف کننده و تولید کننده نیست باید به فکر کنترل واردات و راه اندازی تولید داخلی در اقتصاد مقاومتی بود.
در این خصوص دولت باید علاوه بر کنترل واردات منابع بالقوه را در بین عشایر شناسایی نموده و تسهیلات لازم را در اختیار قرار داده و کنترل برنامه ریزی لازم در جهت تولید را عملیاتی کرده و برنامه پروار بندی عشایر و روستاهای همجوار را حمایت و راه اندازی نماید.
*دام عشایر نیز در فصل پاییز به علت بدهکاری بانکی و عدم توانایی نگهداری با حداقل وزن به فروش میرود
علاوه بر دام گوشتی که از طریق عشایر به طور ناقص بدون تکمیل فرایند تولید عرضه میشود ، دام مازاد داشتی عشایر نیز در فصل پاییز به علت بدهکاری بانکی و عدم توانایی نگهداری و محدودیت امکانات با ظرفیت حداقل وزن و نارس به بازار عرضه میشود و غالب این دام که توانایی زایش برای سالهای آتی را دارد به صورت نحیف راهی کشتارگاهها شده و با حداقل وزن یا نصف ظرفیت تولید عرضه می شود و بدین وسیله سرمایه ملی به هدر می رود و ارزش افزوده ایجاد نمی شود و جامعه از آن منتفع نمی شود.
*بروکراسی اداری ما را خسته کرده است، کاری انجام نمیدهند
ساختار اداری و سازمانهای موجود مرتبط با عشایر و امور دام شامل تعاونی های عشایری – ادارات دامپزشکی و محیط زیست و ادارات کشاورزی و مراتع و غیره هیچ گونه سازو کاری در جهت تمشیت امور عشایر و بهینه کردن امور دام و مراتع نداشته و در چارچوب مقررات پیچیده اداری و کاغذ بازی این قشر زحمت کش را سرگردان کرده و برنامه مدون و مشخصی در جهت بهبود ساختار این تولید کنندگان بالقوه برای کاستن از فشار دام بر منابع طبیعی و جایگزینی علوفه کشاورزی و صنعتی انجام نمی دهند.
*اتحادیههای عشایری نمادین است
اتحادیه های عشایری که باید در جهت حمایت از این قشر زحمت کش نهادینه شده و سرویس و خدمات به آنها ارائه میداد در رابطه با سایر سازمانهای مرتبط توانایی و اقتدار لازم را نداشته و در پیچ و خم اداری و کاغذ بازی آنها را سرگردان کرده و خود گامی برای بهبود اوضاع عشایر و دام بر نداشته است و عملا در اهداف خود موفق نبوده است.
*عشایر و دامشان بیمه نیست
یکی از قدمهای موثر برای دامداران عشایر بیمه نمودن عشایر و دام آنها در مقابل آسیب های بیماری و آفت های دامی و نیز خشکسالی و تغییرات جوی و سیل و سرما و کولاک که موجودیت آنها را تهدید می کند است که در این زمینه توفیقی نداشتهاند.
*سازمان دامپزشکی کشور به بهانه خصوصیسازی از عشایر حمایت نمیکند
سازمان دامپزشکی با پیش کشیدن خصوصی سازی چتر حمایتی خود را در سالهای اخیر از عشایر زحمت کش برداشته و در رابطه با بیماریهای دامی و کنترل آنها و عرضه دارو های پیشگیری و درمان دستخوش بازار آزاد شده و اخیرا مواردی مشاهده می شود که عشایر را به بخش خصوصی ارجاع میدهد که در آنجا سودجویی هدف نهایی آنها است و در نهایت شیوع بیماری دامی ضربه جبران ناپذیری به دامپروری عشایر وارد کرده است و بیماری مشترک انسان و دام سلامت جامعه را تهدید میکند.
*سازمان محیط زیست نهتنها از ظرفیت عشایر استفاده نمیکند بلکه با آنها در تضاد است
سازمان محیط زیست به جای استفاده از عشایر در جهت همکاری و حفظ حیوانات تحت حمایت در زیستگاههای وحوش با عشایر در تضاد قرار گرفته و به شکل عامل مزاحم در بین عشایر نقش بازدارنده دارد.
ادارات جنگل بانی و مراتع نیز از نظر تعیین حدود و میزان چرای دام و طرحهای مرتع داری و جنگلبانی در راستای مقررات اداری در تضاد با این قشر زحمت کش قرار گرفته و آنها را مخل اجرای اهداف خود می دانند.
همه این سازمانها و ادارات سمت و سوی حمایت از تولید کننده و عشایر قرار نگرفته اند که موارد آن را در مقررات اداری دست و پاگیر آنها می توان جستجو کرد.
با توجه به مشکلات موجود در مسیر تولید و عشایر ، مهمترین مسئله آنها شیوه تولید سنتی عشایری است که جهت ادامه حیات ، لازم به تغییر ساختار تولید آنهاست که با پیشرفت علوم و فنون و دانش بشری در زمینه فنون کشاورزی مکانیزه و دامپروری مدرن همخوانی لازم را نداشته و احتیاج به تجدید نظر و بهینه سازی دارد.
امروزه با توجه به امکانات بالقوه عشایر در زیستگاههای آنها باید در جهت اسکان آنها برنامه ریزی کرد و با تغییر شیوه سنتی تولید آنها به سمت دامپروری صنعتی مدرن و تولیدات کشاورزی و علوفه کاری این امکانات بالقوه را به صورت بالفعل درآورده و یا حداکثر تولید و بازده آنها را به جامعه برگرداند و شرایط روشن بازار اشتغال را فراهم کرد.
در جوامع صنعتی دامپروری مکانیزه و مدرن دو بار زایی دام در سال و علوفه کاری چندین بار چینش با حجم بالا و حداقل امکانات آب و زمین مطرح است که بازدهی کار را چندین برابر می کند که در جهت تولید انبوه و خودکفایی و رونق اقتصادی و ایجاد ارزش افزوده در سطح کلان کشوری در راستای اهداف اقتصاد خواهد بود به شرط اینکه موضوع به صورت طرح ملی و فراگیر در سطح کلان دیده شده و مطالعات دانشگاهی منطقهای لازم روی آنها صورت گیرد و راه حل عملیاتی لازم و مناسب فرا راه این قشر زحمت کش قرار گرفته و همه جانبه از آن حمایت شود بدون آنکه ساختار اجتماعی آنها تغییر کند و نیروی بالقوه آنها بلااستفاده هدر رفته و چشم این انسانها از آسمان در راه طلب نزولات آسمانی برداشته و بر روی زمین جهت پیگیری فن آوری دامپروری و کشاورزی مدرن معطوف شود.
برای روشن شدن وضعیت عشایر کشور به درآمدو هزینههای یک دامداری سنتی طی سه سال اخیر اشاره میشود
۱- هزینه علوفه جو به عنوان خوراک اصلی دام در سال اول ۴۷% افزایش داشته و در سال دوم ۴۰% افزایش و در سال سوم ۲۴% که در مجموع نسبت به سال مبنا ۱۳۹۰ به مقدار ۲۵۶% معادل ۵۶/۲ برابر افزایش نشان میدهد.
۲- هزینه علوفه یونجه در سال اول ۴۸% افزایش داشته و در سال دوم ۳۸% افزایش و در سال سوم ۲۵% افزایش که در مجموع نسبت به سال مبنا ۱۳۹۰ به مقدار ۲۵۸% معادل ۵۸/۲ برابر افزایش نشان میدهد.
۳- هزینه دستمزد کارگر در سال اول ۴۲% افزایش داشته و در سال دوم ۴۶% افزایش داشته و در سال سوم ۵۳% افزایش که در مجموع نسبت به سال مبنا ۱۳۹۰ به مقدار ۳۲۱% معادل ۲۱/۳ برابر افزایش نشان میدهد.
۴- با توجه به درامد فروش و تغییرات قیمت گوشت هر کیلو در سال اول ۱۲% و در سال دوم ۳۷% و در سال سوم که هنوز فرا نرسیده و چنانچه بخواهیم در حدود سال گذشته تخمین بزنیم ۳۵% افزایش داشته باشد ، در مجموع نسبت به سال مبنا ۱۳۹۰ به مقدار ۲۰۱% معادل ۰۱/۲ برابر افزایش داشته است
۵- بنابراین به طور متوسط هزینه تولید در سال اول ۴۵% و در سال دوم ۴۲% و درسال سوم ۳۴% افزایش داشته و نسبت به سال مبنا ، ۱۳۹۰ به میزان ۲۷۸% معادل ۷۸/۲ برابر افزایش داشته است و درآمد تولید گوشت گوسفند در سه سال مورد نظر برمبنای سال ۱۳۹۰ به میزان ۲۰۱% معادل ۰۱/۲ برابر بوده است که این درآمدها در مقایسه با هزینه های مذکور ۷۷% یعنی
( ۷۷%=۰۱/۲-۷۸/۲) کسری داشته که دامدار عشایر معادل ۷۷% از سرمایه خود را در این سه سال از دست داده است.
با توجه به موارد فوق ، اگر چنانچه بخواهیم یک واحد دامپروری عشایری که حداکثر با ۲۴۰ راس دام قابل زایش و ۱۶۰ دام نازا که قوچ و بره ماده را شامل می شود را یک بنگاه تولیدی- تجاری در نظر بگیریم کل سرمایه درگیر در آن واحد دامپروری عشایری حداقل ۲۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاری شده که چنانچه این سرمایه بخواهد به وجه نقد تبدیل شده و در بانکهای کشور سپرده گذاری شود می تواند در سال تا ۲۰% معادل ۴۸ میلیون تومان سود خالص در حساب سرمایه گذار واریز نماید در صورتیکه این سرمایه در جهت تولید سنتی عشایری تدوام یابد طبق براورد به عمل آمده در جدول فوق سرمایه گذار سالیانه حداقل به میزان ۲۵% متضرر می گردد ( %۲۵ =%۳ / %۷۷ ) که اگر ۲۰% سود بانکی را به آن اضافه کنیم این سرمایه گذاری در دامپروری عشایری سالانه ۴۵ % کسری می آورد که در رابطه با تولید، یک معضل اقتصادی و یک فاجعه ملی است و بر اساس سیستم اقتصادی تولید محور نرخ سرمایه گذاری همواره باید به مراتب از نرخ بهره بانکی رایج بیشتر باشد تا سرمایه گذار تشویق در سرمایه گذاری برای تولید شود ولی در عمل عکس قضیه در سیاست پولی برنامه ریزی کلان کشور صادق است که متاسفانه این مسئله مشکل اساسی در سر راه تولید می باشد که باید در سطح کلان اقتصادی در راستای تولید در سال اقتصاد مقاومتی برنامه ریزی شده و موانع بتدریج از سرراه تولید برداشته شود.
با گسترش شهرنشینی در سایه پیشرفت صنعتی در دو قرن گذشته ، جامعه عشایری نیز به همراه جوامع روستایی رو به افول گذاشته و بخش زیادی از فعالیت این جامعه به صنعت و تجارت روآورده و از این جامعه کنده و به جوامع روستایی یا شهری پیوسته اند ولی ساختار جوامع عشایری با توجه به زمینههای بافت سنتی منطقه ای همچنان دست نخورده باقی مانده و ادامه حیات میدهد و خود را از هیاهوی جامعه تجاری نیمه صنعتی شهری دور نگه داشته است.
*عشایر سنگسر
عشایر سنگسر که مرکز آن در شهرستان مهدیشهر ( سنگسر سابق ) است و حوزه فعالیت آنها در حاشیه کویر سمنان و شاهرود تا سبزوار و سرتاسر رشته کوه البرز گسترده بوده و عملا ۸ ماه از سال از مهر ماه تا پایان اردیبهشت ماه سال بعد در حاشیه کویر سمنان در مراتع قشلاقی حاشیه کویر به سر می برند.
علاوه بر استفاده از علوفه مراتع حاشیه کویر از علوفه کمکی نیز استفاده می کنند. مراتع ییلاقی عشایر سنگسری در سلسله کوههای البرز از کوههای طالقان و البرز مرکزی تا شاه کوه بوده که با گرم شدن هوا از خرداد ماه شروع شده و کم کم به سمت کوهستان نقل مکان نموده و تا پایان شهریور ماه در ییلاقات و بلندیهای سلسله جبال البرز به گله داری می پردازند و در این فصل از سرسبزی مراتع استفاده می کنند و از علوفه کمکی بی نیاز هستند محصولات لبنی حاصل دسترنج فرزندان عشایر در ییلاقات می باشد.
عشایر سنگسری دارای گویش مخصوص بوده که ریشه در زبان فارسی قدیم دارد و دارای تقویم روز شمار در سال و ماه است که بر اساس تغییرات جوی طبیعت تنظیم شده است.
تولید اصلی عشایر سنگسری محصولات دامی شامل گوشت و لبنیات و نیز صنایع دستی است که دارای فرهنگ تولید سنتی خاص بوده است که طی سالیان دراز دست نخورده باقیمانده و یا تغییرات اندکی در طی قرون و اعصار به خود گرفته است. این نحوه تولید به علت صرف وقت و هزینه زیاد و بازده کم و نیز زحمات طاقت فرسای زندگی ایلی مقرون به صرفه نبوده و احتیاج به بازنگری و تجدید نظر و بهینه سازی دارد.
صنایع دستی تولیدی عشایر سنگسر زمانی تمام لباس و پوشاک آنها را در بر گرفته و جنبه هنری و تزیینی فوق العاده دارد.
باران و نزولات آسمانی برای عشایر حکم مائده آسمانی دارد که باعث ایجاد چشمه سارها و سرسبزی مراتع و تامین علوفه دامها گردیده و در زندگی و حیات آنها تاثیر به سزایی دارد و شادابی و فراوانی و رفاه را برای آنها به ارمغان می آورد . درعوض خشکسالی و امساک باران برای آنها سختی و رنج و خسران جبران ناپذیر به بار می آورد که یکی از معضلات ایران می باشد که باید برای آن چاره ای اندیشیده شود.
در سالهای اخیر به علت خشکسالی مستمر و امساک باران در حاشیه کویر سمنان عشایر سنگسری متحمل سختی و زیان عدیده ای شده اند و برای بقای دامهای خود و تامین علوفه جایگزینی مجبور شده اند کمبود علوفه خود را از بازار آزاد تهیه نمایند و نیز برای تامین مالی تهیه علوفه کمکی و جایگزینی مجبور شده اند به بانکها مراجعه نموده و با گرفتن وام با بهره بالا از تسهیلات بانکی نه چندان برنامه ریزی شده متوسل شوند که غالبا به علت عدم توانایی بازپرداخت به موقع متحمل جریمه سنگین و بدهکاری مضاعف به بانکها شده اند و در نهایت دامهای داشتی خود را که سرمایه اصلی آنها بوده اجبارا فروخته و به خیل بیکاران شهری و پیله وران روستایی تبدیل شده اند یا در آینده نزدیک چنانچه تمهیداتی جهت تمشیت امور آنها اندیشیده نشود از تولید کنندگان خود گردان بالفعل به سوی مصرف کنندگان بالقوه سوق داده خواهند شد.
علی عدالت فر
منبع: خبرگزاری فارس