خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام
خانه / شهر من مهديشهر / شهداي و ايثارگران مهديشهر / شهید علی طاهرکرد – حجله شهید

شهید علی طاهرکرد – حجله شهید

 

taherkord

خبر آمد که تعدادی از رزمندگان مهدی شهری در عملیات والفجر ۳ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند …

شهید علی طاهرکرد  بخاطر مهارت در جوشکاری برای شهدای این عملیات ۲ حجله ساخت . زمانی که در حال ساختن حجله ها بود یکی از دوستانش از او می پرسد برای چی این حجله ها را درست می کنی ؟ و او در جواب گفته بود  برای شهدا این کار را انجام می دهم ؛ از کجا معلوم که شاید یکی از این حجله ها برای من نباشد .

توصیه هم کرده بود که اگر به شهادت رسیدم یکی از این حجله ها را بر سر کوچه بگذارند که همین هم شد.

شهیدعلی طاهرکردی

مختصری از زندگی نامه و فعالیت های هنری شهید جمشید طاهرکرد:

سال ۱۳۴۳ در خانه ساده ای در شهر علی آباد کتول واقع در استان گلستان، انتظار شادی بخش پایان یافت و اهالی خانه مژده رسان تولد طفلی شدند که بعد ها همگان را شیفته و مجذوب اخلاق و رفتار خود ساخت. پدر که حسین نام داشت، نام پسر را بر اساس علاقه به ادبیات کهن ایران زمین، جمشید گذاشت و وی را به مادر سپرد تا با شهد شیرین عشق به پیامبر (ص) و ائمه

شهید طاهرکرد

اطهار (ع) پرورش دهد و بر وجودش جرعه هایی از زلال حقیقت بیفشاند.

پدر و مادرش از اهالی مهدیشهر ( سنگسر قدیم ) بودند و حاصل زندگی شان دو فرزند پسر و دو فرزند دختر بود. کودکی شهید جمشید ظاهرا همچون کودکان دیگر گذشت. اما در حین گذر از لحظه های کودکی، وزش نسیم رازناک اندیشه های غنی بر وجودش موجب شد به خدایی بودن و خدایی زیستن نیز بیندیشد و تجلی این اندیشه در اخلاق و رفتارش نمایان شود.
تحصیلات ابتدایی را در علی آباد گذراند و پس از چند سال به همراه خانواده به مهرآباد جنوبی تهران مهاجرت کرد. اقامت در مهرآباد جنوبی دو سال به طول انجامید و سپس در سال ۱۳۵۵ راهی استان اصفهان شد.
مهاجرت به استان اصفهان و سکونت در شهرضا همزمان بود با ریزش اولین آبشارهای اشراقی ایمان در ایران زمین.
وی در آن زمان سن کمی داشت، اما ۱۳ سالگی مانعی در راه حضور وی در تظاهرات و راهپیمایی های ضد شاه ایجاد نکرد و وی با سیل خروشان ملت همراه شد تا به وظیفه دینی و میهنی خود عمل کند.
در سال ۱۳۵۹ به شهر اجدادیش، شهر زیبای عشایری مهدیشهر آمد.
در مهدیشهر به اولین هسته های بسیج مستضعفین پیوست و با پرچمی از تعهد بردوش و تن پوشی از تقوا بر تن، در تشکیل گروه های مقاومت همکاری کرد و ضمن آن به همراه دوستان بسیجی اش به فعالیت های فرهنگی و هنری روی آورد.
از آنجا که در خانواده ای هنرمند نشو و نما یافته بود، عشق به هنر در روح بلندش، وی را بر آن داشت تا از این طریق به خدماتش عمق و معنای بیشتری ببخشد.
ذوق ” گویندگی و گزارشگری” یکی از نمونه های تجلی هنر در وجود وی بود. او با صدای رسا و پرطنین خود تصاویر جنگ را زنده تر و جاندارتر از آنچه می دید برای شنونده مجسم می کرد. در نوارهای

صوتی که از وی به یادگار مانده، بیان توصیفی، تشریحی و تصویری جنگ توسط وی کاملا مشهود است. برادرش ناصر که یکی از گویندگان و مجریان باسابقه صدا و سیمای مرکز سمنان است، موفقیت خود را مرهون الگوپذیری از شهید می داند. از دیگر استعداد های هنری شهید می توان از ذوق ” بازیگری ” وی نام برد. یاران او نقش آفرینی های زیبا و باورپذیرش در نمایشنامه های اجرا شده در مهدیشهر و جبهه را ، به خوبی به یاد دارند. بازیگری برای او فرصتی فراهم آورد تا با پرداختن به مضامین اخلاقی و دینی در قالب نمایش، بخشی از بار سنگین مسئولیت را به سرمنزل مقصود برساند.

از دیگر فعالیت های هنری شهید می توان از هنر ” دوبله ” نام برد. دوبله فیلم های سینمایی به زبان سنگسری برای اولین بار در مهدیشهر به ابتکار او انجام شد، و بعدها توسط برادرش ادامه یافت.
دوبله فیلم های کمدی تاریخ سینما به زبان سنگسری، که به دلیل شوخ طبعی های ذاتیش، با مهارت و زیبایی خیره کننده ای انجام می گرفت و لبخند بر لبان یاران شهید می نشاند. پیشکسوتان بسیجی مهدیشهر بعد از گذشت سه دهه از شهادتش، هنوز هم خاطرات شیرین نمایش آثار دوبله هنرمندانه او در پایگاه های بسیج را نقل می کنند.

شهید جمشید طاهرکرد

جالب است که “ساناز غلامی” یکی از خواهرزاده های شهید با الگوگیری از دایی شهیدش، اکنون جزو هنرمندان و مدیران فعال دوبلاژ کشور به شمار می آید و ” لاله موسوی” یکی دیگر از خواهرزادگان شهید نیز به هنر تئاتر اشتغال دارد. و اما بخوانید از آخرین پرده های زندگی شهید جمشید طاهرکرد که به هنر شهادت ختم شد ؛ سال ۱۳۶۰ اولین سال حضور وی در جبهه های نبرد بود و تا پیوستن روح بی قرارش به ملکوت اعلی، دو بار دیگر به جبهه ها اعزام شد. در سال ۱۳۶۲ برای آخرین بار به صحنه های نبرد حق علیه باطل شتافت. کمی پیش از آن در مراسم بزرگداشت دوستان شهیدش به خانواده آنها قول داده بود ، تا دشمن را به خاک مذلت نکشاند به خانه بازنگردد.

سرانجام در سحرگاه ۲۸ آبان ۱۳۶۲ پس ازنبردی سخت و سنگین در عملیات والفجر۴ ، در حالیکه نیروهای خودی به مقرهای خود بازمی گشتند، او و همرزم شهیدش محمود (سیاوش) داشمحمدی سعی در انتقال مجروحان عملیات به پشت جبهه داشتند. آنان پس از انتقال چند تن از مجروحان ، عاقبت مورد شناسایی هلی کوپترهای دشمن قرار گرفته و با انفجار راکت به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

روحش شاد و راهش پر رهرو

 

برگرفته از سایت مهدیشهر نیوز

http://www.mahdishahr-news.com/?p=6092

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.